(رعایت نظم){مجموعه خاطرات شهید محمود کاوه}

{زمانی که جلسه برگذار می شد سر ساعت که می شد در را می بست. اگر کسی 10 دقیقه دیر می آمد راهش نمی داد. می گفت:«همان پشت در بایست.» بعد از جلسه هم با توپ و تشر، عصبانی می رفت سراغش و می گفت:«وقتی توی جلسه 10 دقیقه دیر می آیی، لابد توی عملیات می خواهی هم به دشمن بگی که 10 دقیقه صبر کن برم آماده بشم، بعد بیام بجنگیم.این که نمی شه این نیرو ها زیر دست ما امانت اند. می خواهی این جوری نگهشون داری؟!»
«شهدا شرمنده ایم...»
«شاید که در روز حساب شفاعتمان کنند»
(شادی روح شهدا صلوات)
ادامه دارد . . .
منبع:::کتابچه مجموعه خاطرات شهید محمود کاوه / نشر یا زهرا(س)
-----------------------/http://takavar114.blogfa.com--------------------------
+ نوشته شده در دوشنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۰ ساعت ۶:۸ ب.ظ توسط سید
|
علی الظاهر جنگ خاتمه یافته است ،آیا باید در فراموشکده ها و غفلتکده های اذهان من و تو در هیاهوی شهر گم شوند و ... شاید جنگ خاتمه یافته باشد، اما مبارزه هرگز پایان نخواهد یافت و زنهار این غفلتی که منو تو را درخود گرفته است،ظلمات قیامت است.ای شقایق های آتـش گرفته ،دل خونین ما شقایقی است ، که داغ شهادت شما را در بر دارد آیا آن روز خواهد رسید که بلبلی در وصف ما سرود شهادت بسراید