.:گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی :.{شعر؛شعور}

-----------------------/http://takavar114.blogfa.com--------------------------
گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی .../
با قلم نقش حبابی بر لب دریا کشید /
گفتمش چون می کشی تصویر مردان خدا ؟... /
تک درختی در بیابان یکه و تنها کشید /
گفتمش نامردمان این زمان را نقش کن .../
عکس یک خنجر ز پشت سر پی مولا کشید /
گفتمش تصویری از لیلی ومجنون را بکش .../
عکس حیدر (ع) در کنار حضرت زهرا (س) کشید /
گفتمش بر روی کاغذ عشق را تصویر کن ... /
در بیابان بلا، تصویر یک سقا کشید /
گفتمش از غربت ومظلومی و محنت بکش .../
فکر کرد و چهار قبر خاکی از طه کشید /
گفتمش سختی و درد وآه گشته حاصلم ... /
گریه کرد آهی کشید و زینب کبری (س) کشید /
گفتمش درد دلم را با که گویم ای رفیق .../
عکس مهدی (عج) راکشید و به چه بس زیبا کشید /
گفتمش ترسیم کن تصویری از روی حسین(ع).../
گفت این یک را بباید خالق یکتا کشید...............
-----------------------/http://takavar114.blogfa.com--------------------------
علی الظاهر جنگ خاتمه یافته است ،آیا باید در فراموشکده ها و غفلتکده های اذهان من و تو در هیاهوی شهر گم شوند و ... شاید جنگ خاتمه یافته باشد، اما مبارزه هرگز پایان نخواهد یافت و زنهار این غفلتی که منو تو را درخود گرفته است،ظلمات قیامت است.ای شقایق های آتـش گرفته ،دل خونین ما شقایقی است ، که داغ شهادت شما را در بر دارد آیا آن روز خواهد رسید که بلبلی در وصف ما سرود شهادت بسراید